فیلم | جسارت‌های شاعرانه و میراث ادبی احمد عزیزی
کد خبر: 3923398
تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱۳۹۹ - ۱۸:۲۶
محرم در شعر و ادب فارسی/ ۲۲

فیلم | جسارت‌های شاعرانه و میراث ادبی احمد عزیزی

اسماعیل امینی در بیست و دومین برنامه محرم در شعر و ادب فارسی می‌گوید: رفتن راه ناشناخته برای یک شاعر جوان بسیار سخت است، زیرا غالباً با انکار جامعه ادبی و بزرگترها مواجه می‌شود، اما جسارت شاعر ارزشمند است.

فیلم |به گزارش ایکنا؛ اسماعیل امینی، شاعر و پژوهشگر ادبیات آیینی، در بیست و دومین برنامه «محرم در شعر و ادب فارسی» که به ارائه گزیده و گلچینی از سروده‌های عاشورایی و آیینی شاعران کهن و معاصر اختصاص دارد، به بازخوانی شعری از زنده‌یاد احمد عزیزی پرداخت و نکته‌هایی از آن بیان کرد که متن آن را در ادامه می‌خوانید:

سلام خدمت علاقه‌مندان و دوستداران شعر عاشورایی، به ویژه شاعران جوان که در این حوزه هم کار می‌کنند و گاهی رقابت‌های زیبایی هم دارند یا خلاقیت‌هایی دارند که برای من بسیار دل‌نشین است. مثلاً سراغ قالب‌های کمتر شناخته شده می‌روند و برخی بحر طویل کار می‌کنند که این قالب در گذشته در هیئت‌ها رایج بوده و شاید حدود 70 - 80 سال بود که بحر طویل عاشورایی نداشتیم یا بسیار اندک بوده است یا برخی ترکیب‌بند و مستزاد کار می‌کنند. در واقع اینها قالب‌هایی هستند که سرودن آنها دشوار است.

این رقابت بین شاعران مانند عوالم دیگری که پاکیزگی و قداست هیئت‌ها را ندارد و منجر به اختلاف و ... می‌شود، هم‌افزایی یافته و منجر به رقابت سالمی شده است و موجب شده شاعران به فکر ارتقای اثر خود باشند. من از کتاب «شرجی آواز» احمد عزیزی ابیاتی را می‌خوانم با ذکر این نکته که وی در سال‌های آغازین انقلاب شاعر جوان، باجسارت و خلاق بود و راهی را می‌رفت که خودش انتخاب کرده بود و رفتن راه ناشناخته برای یک شاعر جوان بسیار سخت است، زیرا غالباً با انکار جامعه ادبی و بزرگترها مواجه می‌شود، اما چون او راهش را انتخاب کرده بود، در قالب، زبان و بیان کارهایی می‌کرد که بعدها معلوم شد این جسارت‌ها ارزشمند است. شاید حاصل آن برای شاعر باقی نماند، اما برای جامعه ادبی حاصل و آورده‌ای داشته و به نفع آن بوده است.

روز عاشورا که شه بی‌تاب شد
بهر طفلان، جرعه جوی آب شد
 
پس نمی از نهر ِ چشم ِ‌تر گرفت
اصغر شش‌ماهه را در بر گرفت
 
لشکر جراره پیرامون او
تشنه، اما گرد نهر خون او
 
وین عجب کین ناکسان هم تشنه‌اند
تشنه یک قطره خون، چون دشنه‌اند
می‌رود لب تشنه در کام سراب
چند گام آنسوتَرَش: یک دجله آب
 
‌ای زمان! ننگ تأسف بر تو باد
‌ای زمین بی‌طرف! اُف بر تو باد
 
آب می‌نوشند خیل رهزنان
کودکان مصطفی، له له زنان
 
نیست آیا در شمایان درد دین؟
‌ای گروه مشرکین! هَل مِن مُعین؟
 
آنکه بر پیمان وفاداری کند
اهل بیت عشق را یاری کند
 
لیک این خونخوارگان را درد نیست
بین این نامردمان یک مرد نیست
 
نیست اینجا مردخویی یا حسین!
زین یزیدستان، چه جویی یا حسین؟
 
من زبانم زین مصیبت قاصر است
تیر، پاسخگوی هَل مِن ناصر است
 
ناگهان تیر قساوت پر کشید
خون به قنداق علی‌اصغر کشید
 
باز گرد ‌ای شه! که طفلت خواب شد
اصغرت از خون خود سیراب شد
انتهای پیام
مطالب مرتبط
captcha